دانلود مداحی فاطمیه

شهادت بانوی مدینه تسلیت باد

جهت دانلود مداحی بر روی ادامه مطلب کلیک کنید

ادامه نوشته

شعر میلاد حضرت زینب

دوباره این مرغ دلم کرده هوای شهر عشق

دلی که کربلائیه پر میکشه میره دمشق

دمشقی که تا همیشه دیدنش آرزومونه

غبار راه زائراش به چهره آبرومونه

اگه بپرسی  تو که عشق معنیش چیه یا که کجاست

میگم دلیه تو دمشق یا دلبری تو کربلاست

قصه دل زمینی نیست یه حرف آسمونیه

یه هدیه خدائیه صحبت یار جونیه

قصه دل همونه که روز ازل گفته شده

ز ماجرای بیدلی هردلی آشفته شده

یه روز تو دست دلبرش میاد و آروم میگیره

دلگه جدا نمیشه و به عشق یارش اسیره

همیشه همراهشه و مونس و یار و همدمش

می خنده با خنده هاش و غصه می گیره با غمش

یه روزی دلبرش میاد میشه براش سایه سر

یه روزی ام میره و همسفر قافله ها

بدون همراهی دل پر نمیشه فاصله ها

میاد یه جایی می رسه که دور میشه از مدینه

یه مشت خاک  بو می کنه دلش میگیره تو سینه

شمیم این خاک بلا بوی غم و جدائیه

بوی فراغ و ماتمه آخر آشنائیه

جدایی دلبر و دل آتیش به عالم میزنه

کسی که مست یارشه هیچ جوری دل نمیکنه

حرف دل و اگه کسی گوش کنه بیمار میشه

رو محمل غم میشینه راهی بازار میشه

اگرچه در مرام دل عشق حسین مذهبیه

هر چی که دل تو عالمه اسیر عشق زینبه

عکسهای منتخب حضور مقام معظم رهبری در منطقه عملیاتی فتح المبین

 

 

 

ادامه نوشته

عکس های راهیان نور 1

با سلام و عرض تبریک سال نو خدمت تمام برو بچ خادم الشهدا که امسال توفیق خادمی در اردو گاه شهید عاصی زاده استان یزد را داشتند.

این هم چند تا عکس به عشق روزهای خوش با هم بودن

شرمنده اگر عکس تمام یچه ها نیست. انشاالله اگر چیزی دستم رسید میگذارم.

انشاالله هر کجا که هستید موفق باشید

التماس دعا

نمایی از اردوگاه شهید عاصی زاده(محل اسکان زائرین استان یزد)

بعد از یک روز کار بی وقفه(قبل از نماز مغرب)

نمایی از سنگر(محل مناجات بچه ها)

در انتظار استقبال از زائرین(صبح)

مراسم چای خورون (اتاق بروبچه های فرهنگی)

کشف لانه کبوتر روی باند بلند گوی نمازخانه (البته با یه وجب خاک از سال قبل تا حالا)

عکس یادگاری بروبچه های اردوگاه

تزئینات ورودی

تزئینات ورودی

روایت گری آقای لطفی (اروند کنار)

منتظر عکسهای بعدی باشید

نظر یادتون نره

دانلود مداحی کربلا کربلا

ضمن سلام خدمت آقای حسنی پناه

این هم صوت کربلا،کربلا با صدای مجید بنی فاطمه به یاد غروب شلمچه، انشاالله که روزی با هم کربلایی بشیم.

یا حق

برا دانلود راست کرده و گزينه save target as رو بزنين.

دانلود فایل

نماز اول وقت

 آیت الله بهجت از مرحوم آقای قاضی (ره) نقل می کردند که ایشان می فرمود:
« اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند! و یا فرمودند: به صورت من تف بیندازد. »
اول وقت سرّعظیمی است « حافظوا علی الصلوات: در انجام نمازها کوشا باشید. »
خود یک نکته ای است غیر از « أقیموا الصلوة: و نماز را بپا دارید. »
و همچنین که نماز گزار اهتمام داشته باشد و مقید باشد که نماز را اول وقت بخواند فی حدّ نفسه آثار زیادی دارد، هر چند حضور قلب هم نباشد. »

موبایل شهدا2

کلیپ جدید و بسیار زیبای شهید گمنام

به یاد لحظات حضور در معراج شهدای اهواز

دانلود کلیپ

موبایل شهدا1

با توجه به درخواست شما عزیزان از این پس می توانید کلیپ ها و صوتهای منتخب دفاع مقدس را از این وبلاگ در یافت نمایید

منبع این پست:وبلاگ قافله شهدا

پسورد فایل ها:qafeleh.ir 

برا دانلود رو هر گزينه کليک راست کرده و گزينه save target as رو بزنين.


- دوکوهه

- عمليات والفجر 8

- سالهاي حماسه

- مداحي رزمندگان(نسيمي جانفزا مي آيد ....)

- لبيک


-عمليات کربلاي 5

- کليپ زيباي يه شهيد...

- ديدار رهبر انقلاب با جانباز اصفهاني که حدود 20 ساله که در کما بوده

- شمع ياد (خاطره گويي شهيد ضابط)

- کليپ زيباي بر بال بوريا(تشييع شهداي گمنام)

- کليپ زائر

و اين هم به عنوان تبرک:
- سفر حضرت آقا(حفظه الله) به کرمان و شيرين زباني يک دختر

 

 

 

2- صوت و نوا:

 

- صحبتهاي شهيد باقري پيرامون امام زمان(عج)
- نقل خاطره شهيد باقري از حاج احمد متوسليان
- قرائت قرآن با صداي شهيد باقري
- صحبتهاي شهيد باقري پيرامون واقعه کربلا
- مکالمه شهيد همت و باقري با بي سيم
- سخنان شهيد چمران پيرامون آماده سازي جامعه براي ظهور حضرت مهدي(عج)
- بيان زندگينامه شهيد کاوه از زبان خود شهيد
- مارش عمليات

 

3- تم و پشت زمينه:

 

- تم گوشيهاي سوني اريکسون با ابعاد 220*176
جهت ديدن مدل گوشيهاي سوني اريکسون با اين ابعاد اينجا را کليک کنين.
- تم گوشيهاي سوني اريکسون با ابعاد 320*240
جهت ديدن مدل گوشيهاي سوني اريکسون با اين ابعاد اينجا را کليک کنين.
- تم گوشيهاي نوکيا با ابعاد 320*240
جهت ديدن مدل گوشيهاي نوکيا با اين ابعاد اينجا را کليک کنين.

 

پسورد فایل ها:qafeleh.ir 

منبع : وبلاگ قافله شهدا     qafelehshohada.parsiblog.com

 

باز دلم هوای شلمچه کرده است

درد دل يک رزمنده جا مانده از قافله عشق

باز دلم هواي شلمچه کرده است باز از فرسنگها                                 

راه براي بوي عطر خاکريزهايش مستم مي کند .

قصه عشق مارا بايستي با غروب تنهايي دانست . با هواي ابري پائيزان و با مرغي که به ناچار براي نيمه هاي بي احساس قفس نغمه سراي ميکند

ماجراي غم انگيز مارا در محفل شمع و پروانه بايستي شنيد . و در عمق لبخندهاي پيوند خورده با اشک و درد هاي سوزان سينه هاي داغديده

 باز دلم هواي شلمچه کرده است


باز زوزه جانسوز غروبش در گوشم مي پيچد . باور کنيد خودم ديگه خسته شده ام .


همينکه مي آيد نفسي بگيرم با شهر بسازم . همينکه آرام آرام با زندگي روز مره دست اخوت مي دهم نمي دانم چه مي شود که درست هنگام هنگامه آنجا که ميروم تا خط جديد را در بودنم رقم بزنم به سراغم مي آيد .


خدايا چاره اي . درماني . راهي


خودم هم مي دانم که يک بيابان چند خاکريز و يک غروب نمي تواند اين چنين هستي مرا به بازي گيرد .


که بيابان بسيار است و خاکريز مشتي خاک و غروب که همه جا يافت مي شود . و آنچه اين چنين عنان وجودم را در کف دارد ارواحي بلند از خون شهيدان است که از مشتي خاک . شلمچه ساخته است . براي اين است که پس از سالها بعد از جنگ بچه هاي ما رفقاي ما که در گوني هاي کوچک و فشرده شده چهار تکه استخون آنها به شهرها مي رسد .اينها واقعاً عاشورا بپا مي کردند .


براي اين است که دلم تنگ شلمچه کرده است و دارم ديوانه ميشوم . براي اين است که بر خاک شلمچه بوسه مي زنم . تو گوئي که ديواره خاک کعبه را مي بوسم .


قربان آن ستوني که در نيمه هاي شب پيچ و خم خاکريزها را با آرامش حرکت ابر طي ميکرد .

قربان آن اشکي که در پرتو منورهاي عشق با لبخند عقد اخوت مي خواند

قربان آن انگشتي که وقتي بر ماشه بوسه ميزد تمام کاعنات بر انگيخته مي شد

قربان آن نمازي که در سنگر شروع مي شد ودر بهشت به اتمام ميرسيد

قربان آن غروبي که در بيابانهاي شلمچه بوي غربت را همراه مي آورد و در زمين گرم و تفتيده کربلاي جنوب لبهاي خشک رزمندگان را به دعا و نيايش به جنبش در مي آورد .

قربان آن خاکريزي که خاکش با خون پاک شهيدان منزوج مي شد که بوي عطر آن بوي پيراهن يوسف است براي بينائي چشم رزمندگان يعقوب صفت . آري عزيزان اگر تا اين اندازه از شلمچه مي گويم براي اين است که اينجا يعني شهرها حماسه نيست گذشت نيست اينجا ايثار ساده لوحيست اينجا خوبي سبکترين واژه و پاکي در پوچيست اينجا خيانت به رفيق قابوس جاويدان است اينجا محبوب واژه اي گنگ و نا مفهوم است .

خون پيکره حق در طول تاريخ از قلب عاشوراست . و اگر حقيقت را بخواهي هنوز روز عاشورا به شب نرسيده است . کاروان تاريک روان است و ياران عاشورائي با عشق شيدائي . خود را به صحراي کربلا مي رسانند .

راه کاروان عشق از ميان تاريخ مي گذرد و هرکس در هر زمان بدين صلاوت لبيک گويد از ملزمات کربلاست . اري عزيزان به خداوندي خدا ، رزمندگان در آخرين لحظه نيز با ما شوخي مي کردند ، برويد از شلمچه  بپرسيد . وقتي ميگويم رزمنده شما تمام جديت و مردانگي را بگيريد و برايش اندامي بسازيد ، بخدا قسم رزمنده اي در کنجي آرام گرفته بود تا ساعتها نمي فهميديم که او خواب است ويا شهيد گشته . آري عزيزان وقتي نام شهيدي را ميبرم شما کاغذ برداريد هر چه از خوبي مي دانيد بنويسيد و آنگاه چهره معصومش ظاهر مي گردد . اي عزيزان ما هم خواهيم رفت شما مي مانيد و راه شهيدان ، شما را به مظلوميت آن مردي که احساس دلتنگي مي کرد به گوشه اي مي نشست وبه صحراي شلمچه خيره مي شد. آري شلمچه عزيز مي گويم که هنوز تعداد زيادي از شهداي ما را در دل خود دارد . شما را به اشکهاي پاک دختر هشت 8 ساله شهيدي که شبها سجاده پدر سفر کرده اش را در گوشه اي مي گشود و به ياد پدر نماز مي گذاشت . شما را به لبخندهاي مصلحتي شهيد مرتضي جاويدي فرمانده گردان  که بعد از قيچي شدن گردانش براي دلداري رزمنده گان زخمي ، لبخندهايي که حکايت از يک دل سوزان مال ومال از خون داشت . شما را به غيرت نوجوان 15 ساله بسيجي که وقتي رزمندگان آماده حرکت شدند اسم او را قلم زدند گفتن سن شما کم است و اگر مجروح شوي نمي تواني طاقت بياوري ، ولي با اسرار همراه ديکر بچه ها جزء افراد خط شکن شد . وقتي شب حمله ترکش به پاي او اثابت کرد و از زانو قطع شد بخاطر اينکه از درد سرو صدا نکند و روحيه رزمنده ديگر را ضعيف نکند دهان خودش را پر از گل کرد تا صدايش در نيايد . و به همان شکل شهيد شد . شما را به درخشش وجود جوانان رزمنده چو صاعقه بر قلبهاي تاريک دشمنان مي نشاندن و سينه هايشان از رعب و هراس آکنده بوده .و شهيدان بر اين باور بودند که قدم به راهي مي گذاردند که پايان آن را به يقين مي دانستند . اما بقاي دين خود را در گرو ايثار و خون مي گذاشتن و شهادت را در زاعقه خود از عسل شيرينتر مي دانستند . همان طور همه ما ميديديم که شهيد همت در شلمچه مي گفت هميشه اين گونه نيست . اين سفره را جمع مي کنند . تا باز است استفاده کنيد . ولي ما غافل بوديم نفهميديم چه مي گويد

برای ثبت نام کلیککنید

مسیرهای راهیان نور 88 استان یزد

مسیرهای احتمالی امسال کاروانهای راهیان نور استان یزد(سال۸۸)

روز اول:علی ابن مهزیار- اردوگاه شهید عاصی زاده-طلائیه-هویزه-دهلاویه-معراج شعدا-اردوگاه

روز دوم:اروند- موزه -مسجد جامع خرمشهر-شلمچه -اردوگاه-شب خاطره

روز سوم: شوش-فتح المبین-اردوگاه-برنامه اختتامیه

انشاء الله در این وبلاگ به تشریح کامل این مناطق و عملیاتهای مهم خواهیم پرداخت

برای مشاهده توضیح هر قسمت بر روی آن کلیک کنید

****************************************************

۱-باید سفر کرد به ....(دل نوشته)

****************************************************

۲-استان خوزستان                        نقشه خوزستان 

*****************************************************                            

۳-اهواز                                   نقشه اهواز

******************************************************

۴-آرامگاه علی ابن مهزیار اهوازی

******************************************************

۵-شوش

******************************************************

۶-عملیات فتح المبین               نقشه عملیات

******************************************************

حتما بخوانید!!!

۷-و چه كسی می‌داند كه جنگ چیست؟ (نوشته شهید احمد رضا احدی)

*****************************************************

۸- خاطره عملیات فتح المبین -شهید صیاد شیرازی

 

راهیان نور به روایت تصویر

 

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی

 

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی


 

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی


 

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی

 

راهیان نور

راهیان نور

راهیان نور

راهیان نور -  سجده بر خاک مقدس

راهیان نور - گریه بر قبر شهیدان

راهیان نور

راهیان نور

خودم - در حال عکاسی

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی

راهیان نور/لوح ، پایگاه فرهنگ وادب فارسی

فراخوان خامین شهدا

فراخوان خادمین شهدا

 

بدینوسیله به اطلاع کلیه خادمین شهدا می رساند:

ستاد برگزاری راهیان نور از هم اکنون به سازماندهی و و برنامه ریزی جهت حضور خادمین شهدا در استان خوزستان برای اسفند ماه ۱۳۸۷ اقدام نموده است.

لذا از کلیه اعضا و داوطلبان دعوت می شود تا در صورت تمایل به حضور در مناطق جنوب هر چه سریعتر خود را به ستاد برگزاری راهیان نور معرفی نمایند.

 

شماره های تماس جهت خادمین شهدا:

۰۲۱-۶۶۴۰۲۱۶۲

هنوزم که هنوز است ...

عصر يک جمعه‌ي دلگير، دلم گفت بگويم بنويسم که چرا عشق به سامان نرسيده است؟ چرا آب به گلدان نرسيده است؟ چرا لحظهء باران نرسيده است؟ و هر کس که در اين خشکي دوران به لبش جان نرسيده است، به ايمان نرسيده است و غم عشق به پايان نرسيده است. بگو حافظ دلخسته زشيراز بيايد بنويسد که هنوزم که هنوز است، چرا يوسف گمگشته به کنعان نرسيده است؟ چرا کلبه‌ي احزان به گلستان نرسيده است؟
 
دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمين مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمين مرد، زمين مرد، خداوند گواه است، دلم چشم براه است، و در حسرت يک پلک نگاه است، ولي حيف نصيبم فقط آه است و همين آه، خدايا برسد کاش به جايي، برسد کاش صدايم به صدايي...
 
عصر اين جمعه دلگير وجود تو کنار دل هر بيدل آشفته شود حس، تو کجايي گل نرگس؟به خدا آه نفس هاي غريب تو که آغشته به حزني است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر اين روز و شب رنگ شفق يافته در سوگ کدامين غم عظمي به تنت رخت عزا کرده اي؟ اي عشق مجسم! که به جاي نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنين مي زند آتش به دل فاطمه آهت به فداي نخ آن شال سياهت به فداي رخت اي ماه! بيا صاحب اين بيرق و اين پرچم و اين مجلس و اين روضه و  اين بزم توئي ،آجرک الله!عزيز دو جهان يوسف در چاه ،دلم سوخته از آه نفس هاي غريبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسيم سحري روي پر فطرس معراج نفس گشته هوايي و سپس رفته به اقليم رهايي، به همان  صحن و سرايي که شما زائر آني و خلاصه شود آيا که مرا نيز به همراه خودت زير رکابت  ببري تا بشوم کرب و بلايي، به خدا در هوس ديدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گويند به انگشت اشاره مگر اين عاشق بيچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...تو کجايي؟ تو کجايي شده ام باز هوايي،شده ام باز هوايي...

خاطره عملیات فتح المبین- شهید صیاد شیرازی

« نمي دانم آزمايش كرده ايد وقتي مهماني بر انسان وارد مي شود هم از ديد مهمان و هم از ديد ميزبان چه حالي است من براي اينكه مقدمه حرف خودم را بگويم اين را تنظيم كردم باديدار به يادماندني خودم و همراهانم قبل از اينكه ما وارد منطقه و ماموريت افتخاري 2 معارف جنگ شويم روز پنج شنبه گذشته مخصوصا سفري را انجام دادم تا محلها را بررسي كنم و ببينم وضعيت چطور است محلهايي كه ديدم .1 نقطه رابيه و ميش داغ .2 عين خوش و دهلران .3 جسر نادري و پل كرخه .4 دامنه ارتفاعات ابوصليبيخات .
اينجا سومين نقطه اي بود كه وارد شديم . وقتي فرماندهي و عقيدتي به استقبال ما آمدند گفتند محل پذيرايي ما حسينيه سيدالشهدا است با شنيدن اين خبر صفايي وجودم را فرا گرفت كه از بيان آن ناتوانم . اينجا رزمندگاني زندگي مي كردند و گريه مي كردند كه به خدا نزديك بودند. اين صفا كجاست عمليات فتح المبين عمليات سراپا حماسه . ايثار و معنويت بود. با دلايل و مدارك لازم ثابت مي كنم كه نقطه اوج رزمندگان براي جنگيدن در راه خدا عمليات فتح المبين بود در قياس با عمليات بيت المقدس شايد گفته شود كوچك تر است اما بايد ارزيابي كرد و ديد كه چقدر به خدا نزديك شديم . بايد ديد چقدر بهتر خدا را ديديم (ما در اين عمليات ) بهتر ديديم و دانستيم كه شخصيت ما در نظام چيست عطش جنگيدن در راه خدا پيدا بود. چرا كه اين عمليات با نام يا زهرا(س ) آغاز شد و به بركت اين نام خدا مي داند كه چه به وجودآمد عمليات فتح المبين نتيجه سه ماه تلاش مستمر بود. بعد از سه ماه تلاش موفق شديم به تدبير برسيم . قرار بود در اين عمليات . در فضاي 60 * 40 كيلومتر از چهار محور : .1 جسرنادري .2 محور ممله و پادگان عين خوش .3 محور شوش .4 محور تنگ رقابيه از طرف تنگ زليجان و ارتفاعات ميش داغ عمل كنيم . قرارگاه لشگر 77 ثامن الائمه كه از چهره ها و يگانهاي سرافراز ارتش و رزمندگان اسلام است در هفت تپه مستقر بود عقبه اش و يگانهايش در غرب كرخه بودند . در كنار آن همرزمان از سپاه تيپ 17 قم تيپ حضرت سجاد و گردانهاي مختلف حضور داشتند و همه آماده عمليات بودند. يك روز در هفت تپه جلسه داشتيم . همه فرماندهان بودند و پيشرفت كار را در قرارگاه كربلا كنترل مي كرديم و جايي كه لازم بود هدايت مي كرديم . جلسه عجيبي شد. برادران ارتش و سپاه يك يك آمدندو گزارش دادند. همه گزارشها منفي بود و مايوس كننده . جو بسيار نگران كننده اي به وجود آمد. نوبت رسيد به برادر عزيز صفار از قرارگاه فجر از سوي سپاه كه فرمانده تيپ 12 قم بود . با تواضع گفت : « از شما تعجب مي كنم از حال شما مگر ما با توكل به خدا جلو نيامديم » جوان 22 ـ 23 ساله اي در مقابل اساتيد و فرماندهان مي ايستد يك دفعه جو جلسه تغيير مي كند. شرمنده مي شوم ايشان گزارش مي دهد و ميزان پيشرفت شناسايي خودش را مي گويد جلسه قوت قلب گرفت چهار راه بحث بر سر اين بود كه از كجا شروع كنيم ارتش مي گفت از جسر نادري و از قرارگاه فتح و سپاه مي گفت نه از چهار محور با هم بايد شروع كرد. من همرزمان ارتش را صدا كردم و گفتم از هر چهار محور عمل مي كنيم . براي عمليات آماده شديم . كارشناسان گفتند نور ماه براي حمله مناسب نيست چون كارشناس بودند پذيرفتيم . گر چه مايل نبوديم تا آمديم تصميم گرفتيم كه آماده شويم . ديديم از قرارگاه فجر تماس گرفتند كه دشمن آتش سنگيني را شروع كرده و به ما فشار مي آورد. از يك طرف فشار دشمن و از طرف ديگر كمبود مهمات همه را نگران كرده بود آمديم دفع كنيم ديديم دشمن از رقابيه جلو آمده حالت عجيبي پيش آمد. از طرح سه ماهه ما اصلا دو محورش خراب شد چه بايد مي كرديم در قرارگاه كربلا به اين نتيجه رسيديم كه بايد نزد فرماندهي كل قوا برويم و دو تا سئوال مطرح كنيم . .1 چه بايد كرد .2 براي اين طرح ناقص ما استخاره كنيد . بين من و سردار رضايي هماهنگي شد كه من در منطقه بمانم و سردار رضايي به تهران برود.

قبل از دوازده و نيم بود كه از ابوغريب خبر دادند دشمن باچند تانك آمده . من پايم رغبت ندادكه بروم پاي بي سيم كه بگويم برگردند. گفتم: شايد ارتشي هاگوش كنند (بدليل سلسله مراتب نظام ) ولي با تك تك فرماندهان صحبت كردم گفتند قلب ما قوي است . ساعت 12 و نيم يك و نيم 2 و نيم شد و اينها همين طور پيش مي رفتند ساعت 3 و نيم صبح كه شد ديدم گفتند ما بيست متري دشمن هستيم رمز عمليات را با قدرت كامل گفتيم بعد از اعلام فرمان حمله تمام فرماندهان و عناصر ستاد رو به قبله دعاي توسل خواندند چه دعايي ! چه ضجه هايي ! چه زاري بود هر كس به حال خودش گريه مي كرد هر لحظه بر شدت گريه اضافه مي شد كه من سر و صداي بي سيم را نزديك صبح شنيدم فكر كردم گير افتاده اند گفتند ما فرمانده تيپ را گرفتيم و بعد هي اسير بود كه به عقب مي آمد. هر چه مي پرسيديم كه چي شده هيچ كس جواب نمي داد. گرفتار بودند آخر. گفتيم فرمانده تيپ دشمن را بياورند. فرمانده تيپ گفت : « ما مي دانستيم بعد از توفيق در مرحله اول شما حتما حمله مي كنيد اين بود كه به همه گفتم آماده باشند همه آماده پشت تيربار و در سنگرها بودند . تا اينكه ساعت 3 شد ديديم خبري نشد . ما گفتيم ساعت 3 حمله نكرديد پس ديگر حمله نمي كنيد لذا به همه استراحت داديم . خود من آن قدر احساس اطمينان مي كردم كه با لباس زير خوابيدم بعد ديدم طرف رانم درد مي كند (مرا مي زدند كه بيدار شوم و بعد هم اسير شدم ). » مواضع دشمن به سرعت سقوط مي كرد قرارگاه فرج و قرارگاه نصر اين منطقه را گرفتند ابتكار عمل از دست ما خارج شده بود. ما هر جا را مي گفتيم بگيريد مي گفتند ما از آنجا رد شديم به سردار رضايي گفتم اينجا جاي ما نيست و رفتيم جلو. تا چنانچه سوار بر وانت رفتيم و بعد تا تنگه برغازه آمديم گلوله تانك دشمن جلو ما را گرفت . بيست متري ما خورد و ما پريديم بيرون . عمليات حماسه انگيز با آزادسازي دو هزار كيلومتر از خاك و شانزده هزار اسير به پايان رسيد.

بعد از عمليات فتح المبين اواخر مسئوليت خودم در فرماندهي نيروي زميني احساسي به من دست داد كه يك تيپ به نام حضرت ابوالفضل با سه گردان تشكيل دهم و افسران و درجه داران ايماني وارد آن شوند و اين تيپ طوري بگيرد و خيالمان راحت شود. تيپ حضرت ابوالفضل تشكيل شد ،باسه گردان . براي اينكه از مجموعه هاي خوبي برخوردار شوند به مهندسي نزاجا پانزده روز مهلت داديم كه يك حسينيه بسازد و اين فضا و اطرافش را كه مي بينيد در عرض پانزده روز به وجود آمد. آمدم فرماندهي تيپ را خودم برعهده گرفتم تا فرماندهي نيروي زميني احساس كند اين تيپ براي خودش است . وقتي نماينده امام در شوراي عالي دفاع شدم اين تيپ منحل شد. شب انحلال من در تهران بودم . وقتي خبر انحلال آن را دادند حال عجيبي پيدا كردم . مانند شب عاشوراي امام حسين (عليه السلام ) شد و اكنون من از فرماندهي تيپ تشكر مي كنم و حسينيه تيپ اينجا بايد بماند به اين [عنوان آثار جنگ من به تيپ 45 تبريك مي گويم . از صميم قلب مي خواهم كه قدر اين نعمت را بدانند . بايستي به مرور و به تدريج وضع بهتري پيدا كند. »
 
منبع: سایت ساجد

و چه كسی می‌داند كه جنگ چیست؟ (نوشته شهید احمد رضا احدی)

 و چه كسی می‌داند كه جنگ چیست؟ »
 
متن زیر از نوشته‌های شهید احمدرضا احدی رتبه اول كنكور پزشكی می‌باشد كه در ذیل خدمتتان ارائه می‌شود.

-------------------------

و چه كسی می‌داند كه جنگ چیست؟

چه كسی می‌داند فرود یك خمپاره قلب چند نفر را می‌درد؟

چه كسی می‌داند سوت خمپاره فردا به قطره اشكی بدل خواهد شد و این اشك جگرهایی را خواهد سوزاند؟

كیست كه بداند جنگ یعنی سوختن، ویران شدن، آرامش مادری كه فرزندش را همین الان با لای لای گرمش در آغوش خود خوابانیده؛ نوری، صدایی، ریزش سقف خانه و سرد شدن تن گرم كودك در قامت خمیده مادر؟

كیست كه بداند جنگ یعنی ستم، یعنی آتش، یعنی خونین شدن خرمشهر، یعنی سرخ شدن جامه‌ای و سیاه شدن جامه‌ای دیگر، یعنی گریز به هرجا، هرجا كه اینجا نباشد، یعنی اضطراب كه كودكم كجاست؟

جوانم كجاست؟

دخترم چه شد؟

به كدام گوشه تهران نشسته‌ای؟

كدام دختر دانشجویی كه حوصله ندارد عكسهای جنگ را ببیند و اخبار جنگ را بشنود، داغ آن دختران معصوم سوسنگرد، خواهران گل، آن گلهای ناز، آن اسوه‌های عفاف كه هركدام در پس رنجهای بیكران صحرانشینی و بیابانگردی، آرزوهای سالهای بعد را در دل می‌پروراندند، آن خواهران ماه، مظاهر شرم و حیا را بفهمد، كه بی‌شرمان دامانشان را آلودند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.

كدام پسر دانشجویی می‌داند هویزه كجاست؟

چه كسی در آن كشته شد و در آن دفن گردید؟

چگونه بفهمد تانكها هویزه را با 120 اسوه، از بهترین خوبان له كردند و اصلاً چه می‌دانی كه تانك چیست و چگونه سری زیر شنی‌های تانك له می‌شود؟

آیا می‌توانید این مسئله را حل كنید؛ گلوله‌ای از دوشیكا با سرعت اولیه خود از فاصله 100 متری شلیك می‌شود و در مبدأ به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ كرده و گذر می‌كند، معلوم نمایید:

- سر كجا افتاده است؟

- كدام زن صیحه می‌كشد؟

- كدام پیراهن سیاه می‌شود؟

- كدام خواهر بی برادر می‌شود؟

- آسمان كدام شهر سرخ می‌شود؟

- كدام گریبان پاره می‌شود؟

- كدام چهره چنگ می‌خورد؟

- كدام كودك در انزوا و خلوت خویش اشك می‌ریزد؟

یا این مسئله را كه هواپیمایی با یك ونیم برابر سرعت صوت از ارتفاع 10 متری سطح زمین ماشین لندكروزی را كه با سرعت در جاده مهران – دهلران حركت می‌كند مورد اصابت موشك قرار می‌دهد؟ اگر از مقاومت هوا صرفنظر كنیم، معلوم كنید:

- كدام تن می‌سوزد؟

- كدام سر می‌پرد؟

- چگونه باید اجساد را از میان این آهن پاره له شده بیرون كشید؟

- چگونه باید آنها را غسل داد؟

- چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش كنیم؟

- چگونه در تهران بمانیم و تنها، درس بخوانیم؟

- چگونه می‌توانی درها را بر روی خودت ببندی و چون موش، در انبار كلمات كهنه كتاب لانه كنی؟

- كدام مسئله را حل می‌كنی؟

- برای كدام امتحان، درس می‌خوانی؟

- به چه امیدی نفس می‌كشی؟

- كیف و كلاسور را از چه پر می‌كنی؟

از خیال.

از كتاب.

از لقب شامخ دكتر.

یا از آدامسی كه مادرت هرروز صبح در كیفت می‌گذارد.

- كدام اضطراب جانت را می‌خورد؟

در رسیدن اتوبوس.

دیر رسیدن سر كلاس.

نمره A گرفتن.

- دلت را به چه چیز بسته‌ای؟

به مدرك.

به ماشین.

به قبول شدن در دوره فوق دكترا.

آری پسرك دانشجو!

به تو چه مربوط است كه خانواده‌ای در همسایگی تو داغدار شده است.

جوانی به خاك افتاده و خون شكفته.

آری دخترك دانشجو!

به تو چه مربوط كه دختران سوسنگرد را به اشك نشاندند و آنان را زنده به گور كردند.

در كردستان حلقوم كسانی را پاره كردند تا كدهای بی‌سیم را بیابند.

به تو چه مربوط است كه موشكی در دزفول فرود بیاید و به فاصله زمانی انتشار نوری، محله‌ای نابود شود و یا كارگری كه صبح به قصد كارخانه نبرد اهواز از خانه خارج و دیگر بازنگشت و همكارانش او را روی دست تا بهشت اباد اهواز بدرقه كردند.

به تو چه مربوط كه كودكانی در خرمشهر از تشنگی مردند.

هیچ می‌دانستی؟

حتماً نه!

هیچ آیا آنجا كه كارون و دجله و فرات به هم گره می‌خورند به دنبال آب گشته‌ای تا اندكی زبان خشكیده كودكی را تر كنی؟

و آنگاه كه قطره ای نم یافتی با امیدهای فراوان به بالین كودك رفتی تا سیرابش كنی،اما دیدی كه كودك دیگر آب نمی‌خواهد!!

اما تو، اگر قاسم نیستی، اگر علی اكبر نیستی، حرمله مباش كه خدا هدیه حسین(علیه السلام) را پذیرفت.

خون علی اصغر را به زمین باز پس نداد و نمی‌دانم كه این خون، خون خدا، با حرمله چه می‌كند؟!



والسلام



«برای شادی روح این شهید بزرگوار صلواتی بفرستید»
منبع: وبلاگ حجاب غیبت

تشریح عملیات فتح المبین

عملیات فتح المبین

«انا فتحنا لك فتحا مبینا»

عملیات فتح المبینبا خاتمه یافتن عملیات طریق القدس، تلاش برای اجرای عملیات بعدی به منظور  جلوگیری از قدرت تصمیم گیری، تجدید سازمان و تقویت روحیه دشمن آغاز شد. در این شرایط كه نیروهای رزمنده ابتكار عمل در جنگ و پشت جبهه را در دست داشتند، دو منطقه «غرب دزفول»  و «منطقه عمومی خرمشهر» (غرب كارون) نظر فرماندهان نظامی را به خود جلب كرده بود كه الزاما می بایست یكی از آن ها جهت اجرای عملیات انتخاب می شد. پس از مدت ها بحث و بررسی، فرماندهان نیروی زمینی ارتش، منطقه خرمشهر؛ و فرماندهان سپاه پاسداران منطقه غرب دزفول را برای انجام عملیات بزرگ آینده پیشنهاد كردند كه سرانجام منطقه پیشنهادی سپاه به دلایلی همچون تناسب یگان های خودی با وسعت این منطقه، تناسب شرایط طبیعی این منطقه با رزم قوای پیاده و ... جهت انجام عملیات فتح المبین برگزیده شد.

طرح ریزی عملیات افتخار آفرین فتح المبین از اواسط آبان 1360 آغاز شد و پس از تلاش های مستمر و خستگی ناپذیر و انجام مشورت ها و هماهنگی های گسترده، میان فرماندهان نظامی، سرانجام طرح عملیاتی شماره 1 فتح المبین در اواخر دی ماه همان سال آماده شد. روز 13 بهمن 1360 در پی یك نشست مشترك بین فرماندهان عمده سپاه و ارتش طرح یادشده به یگان های عمده اجرایی ابلاغ و متعاقب دریافت اطلاعات جدید در 30 بهمن همان سال طرح اولیه بازنگری شده و طرح شماره 2 در 13 اسفند انتشار یافت.

این عملیات با مراجعه به قرآن كریمفتح نامگذاری شد و سرانجام در حالی كه اشك شوق در چشمان كلیه حاضران مركز فرماندهی جمع شده بود، در ساعت سی دقیقه بامداد روز دوشنبه 2 فروردین ماه فرمان آغاز حمله بزرگ و سرنوشت ساز فتح المبین به شرح زیر صادر شد:

بسم الله الرحمن الرحیم 

 بسم الله القاصم الجبارین و یا زهرا(س)

رزمندگان دلاور اسلام با دریافت پیام، عملیات حماسی و تاریخی فتح المبین را در شمال خوزستان آغاز كردند و از جنوب و شمال غربی شوش و غرب دزفول در چند محور با ارتش عراق درگیر شدند.

اهداف عملیات  

آزادسازی بخش وسیعی از مناطق اشغال شده، همچون سایت 4 و 5 رادار و ده ها روستای منطقه.

- انهدام دو لشكر عراق (10 زرهی و 1 مكانیزه).

-دست یابی به خطوط پدافندی مناسب و استفاده از حداقل نیروهای خودی در آن خطوط

-خارج كردن شهرهای شوش، اندیمشك و دزفول از تیررس آتش توپخانه دشمن.

-دور كردن آتش موثر دشمن از جاده اهواز – اندیمشك.

منطقه عملیات

منطقه عمومی فتح المبین در غرب رودخانه كرخه واقع شده است و از شمال به ارتفاعات صعب العبورتی شكن،دالپری، چاه نفت و تپه سپتون؛و از جنوب به ارتفاعات میشداغ،تپه های رملی و چزابه(شیب)؛ و شرق بهمرز بین المللی(در شمال و جنوب فكه) منتهی  می شود.

منطقه مزبور 2500 كیلومتر مربع وسعت دارد از لحاظ جغرافیایی ناهموار است و علاوه بر ارتفاعات یادشده، دارای تپه های ماهور بسیار و بعضاً غیر قابل عبور می باشد. این بلندی ها به دلیل پستی زمین در شرق كرخه، روی شهرهایشوش، هفت تپه و جادهاهواز – اندیمشك كاملا مشرف می باشند. ارتفاعاتابوصلیبی خات با 202 و 189 متر،كوه های برغازه، رقابیه تی شكن، كمر سرخ، تنگه ابوغریب و رقابیه، مراكز رادار، سایت 4 و 5، پادگان عین خوش و نقاط حساسی همچون دوسلك و سه راهی قهوه خانه از عوارض مهم منطقه عملیاتی فتح المبین بودند.

جاده های آسفالته دزفول به دهلران، عین خوش به چم سری، جاده تنگه ابوغریب،جاده امام زاده عباس به چاه نفتو پل های احداث شده روی رودخانه های چیخواب ودویرجنیز از مهم ترین راه های مواصلاتی منطقه محسوب می شدند.

استعداد دشمن مسئولیت پدافند از منطقه غرب دزفول به عهده دو لشكر 10 زرهی و 1 مكانیزه ارتش عراق بود و به تناسب میزان هوشیاری دشمن و آگاهی از عملیات نیروهای ایران، براستعداد آن ها افزوده می شد. در مجموع، تمامی یگان هایی كه قبل از شروع عملیات، در منطقه مستقر بودند؛ و نیز تمام یگان هایی كه حین عملیات وارد منطقه شدند، عبارت بودند از:

-   لشكر 10 زرهی؛ شامل: تیپ های 17، 42، 51 و 60 زرهی، تیپ 24 مكانیزه، تیپ های 55، 99، 423 و 505 پیاده.

-   لشكر 1 مكانیزه؛ شامل: تیپ های 34 و  51 زرهی، تیپ های 1 و 27 مكانیزه، تیپ های 93، 96، 109 و 426 پیاده.

-  لشكر 3 زرهی ؛ شامل: تیپ های 6 و 12 زرهی، تیپ 8 مكانیزه.

-  لشكر 6 زرهی؛ شامل: تیپ 25 مكانیزه.

-  لشكر 9 زرهی؛ شامل: تیپ 14 مكانیزه و تیپ های 35 و 43 زرهی.

-  لشكر 7 پیاده: شامل: تیپ های 19 و 38 پیاده.

- یگان هایی با ماموریت های ویژه: تیپ های 10، 11، 12، 13، 14، 15، 19، 603، 604، 605.

-   تیپ های مستقل: تیپ مكانیزه گارد ریاست جمهوری، تیپ 10 زرهی، تیپ های 91 و 92 پیاده و تیپ 5 گارد مرزی

كماندو: 9 گروهان

- توپخانه: 4 گردان از لشكر 10، 4 گردان از لشكر 1، 3 گردان از لشكر 3، گردان 217

قوای خودی قرارگاه مركزی كربلا با فرماندهی مشترك نیروی زمینی ارتش و سپاه پاسداران، هدایت كلی عملیات را بر عهده داشت كه چهار قرارگاه فرعی زیر تحت امر آن بود:

الف – قرارگاه قدس هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:

ارتش: تیپ 84 پیاده خرم آباد با 3 گردان، تیپ 2 زرهی لشكر 92 زرهی اهواز با 3 گردان

سپاه: تیپ 41 ثارالله (ع) با 6 گردان، تیپ 14 امام حسین (ع) با 9 گردان، عناصری از سپاه ایلام

ب – قرارگاه نصر هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:

ارتش : تیپ های 1، 2 و 3 از لشكر 21 پیاده حمزه با 10 گردان، تیپ 58 ذوالفقار با 4 گردان

سپاه: تیپ 27 محمد رسول الله (ص) با 9 گردان، تیپ 7 ولی عصر (عج) با 9 گردان

ج – قرارگاه فجر هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:

ارتش: لشكر 77 پیاده خراسان با 3 تیپ

سپاه: تیپ 33 المهدی (عج) با 6 گردان، تیپ 46 فجر با 5 گردان، تیپ 17علی ابن ابی طالب (ع) با 6 گردان امام سجاد (ع) با 11 گردان

د – قرارگاه فتح هدایت نیروهای زیر را به عهده8 داشت:

ارتش: تیپ 1 لشكر 92 زرهی، تیپ 55 هوابرد، تیپ 37 زرهی شیراز

سپاه : تیپ 25 كربلا، تیپ 8 نجف با 8 گردان

در مجموع  حدود 100 گردان از سپاه و 35 گردان از ارتش در عملیات شركت كردند.

هم چنین واحدهایی از توپخانه، هوانیروز و نیروی هوایی ارتش، مهندسی جهاد سازندگی و مهندسی سپاه و ارتش، پشتیبانی عملیات را بر عهده داشتند.

طرح مانورمنطقه مورد نظر برای عملیات به چهار محور زیر تقسیم شده كه در هر یك از آن ها می بایست یك قرارگاه عملیاتی وارد عمل شود:

الف – محور تی شكن و چاه نفت:

قرارگاه قدس در این محور ماموریت داشت تا از جناح لشكر 10 عراق وارد عمل شده و ارتفاعاتكمر سرخو 202،امام زاده عباس، شهر و پادگان و ارتفاعاتعین خوش و در نهایت منطقه ابوغریب را به تصرف خود درآورد. این قرارگاه در صورت موفقیت می توانست عقبه لشكر 10 را ببندد و به همین دلیل نتیجه عملیات آن، بسیار اساسی و سرنوشت ساز بود.

ب –  محور غرب پل نادری:

در این محور قرارگاه نصر موظف بود اهدافی همچونشاویه،بلتا، جوفینه، علی گره زد، تپه چشمه، شهدا و كوت كاپونرا تصرف و تامین نماید كه به دلیل نوع درگیری این قرارگاه (تك جبهه ای) ، پیش بینی نتایج عملیات در این محور سخت و دشوار بود.

ج – محور غرب شوش :

دشمن در منطقه غرب شوش، به دلیل وجود اهداف مهمی همچون سایت 4 و 5 رادار از مستحكم ترین مواضع و خطوط دفاعی برخوردار بود قرارگاه فجر ماموریت داشت ضمن تصرف اهداف فوق الذكر، روی ارتفاعاتابوصلیبی خات مستقر شود.

د –  محور رقابیه:

تصرف تنگه رقابیه و منطقه دوسلك، وظیفه قرارگاه فتح بود كه در نتیجه آن، عقبه لشكر 1 عراق بسته می شد. در صورت موفقیت نیروهای این قرارگاه و الحاق آن ها با نیروهای قرارگاه قدس، خط نهایی عملیات تامین می شد.

شرح عملیاتدر ساعت 00:30 بامداد 2/1/1361، عملیات فتح المبین با رمز مباركیازهرا (س) آغاز شد. حوادث و رویدادهای عملیات در محور و مراحل مختلف آن به شرح ذیل می باشد:

مرحله اول عملیات فتح المبین (2/1/1361)در این مرحله در محور قرارگاه قدس، تیپ 14 امام حسین (ع) در جناح راست موفق شد با حركت احاطه ای از شمال غربی و غرب رودخانه چیخواب ضمن تصرف منطقه عین خوش، عقبه دشمن در این محور را مسدود كند. تیپ 41 ثارالله و تیپ 84 خرم آباد نیز در جناح چپ این قرارگاه از شمال دشت عباس طرف امام زاده عباس و تپه 202 پیشروی كرده و مواضع دشمن را به تصرف خود درآورد، لیكن این مواضع در جریان پاتك های شدید دشمن مجددا به اشغال نیروهای عراقی درآمد.

در محور قرارگاه نصر؛ یگان های عمل كننده در ساعت 01:30 بامداد با دشمن درگیر شدند. در حالی كه واحدهای ارتش عراق در این محور به شدت مقاومت می كردند، یك گردان از تیپ 27 محمد رسول الله (ص) كه ماموریت تصرف علی گره زد و خاموش كردن آتش توپخانه مستقر در آن را بر عهده داشتند، تا اعماق خطوط دشمن نفوذ كرده و قرارگاه توپخانه دشمن را به تصرف درآوردند. در نتیجه، یگان های دیگر این قرارگاه موفق شدند مواضع اصلی پدافندی دشمن در شمال محورپل نادری، سرخه فلیه، سرخه صالح و تپه چشمه، كوت كاپون، سه راهی قهوه خانه و تپه شاوریه را به تصرف در آورند.

در محور قرارگاه فجر؛ به دلیل مستحكم بودن خطوط پدافندی، حجم انبوه آتش و هوشیاری دشمن نسبت به جهت تك و نیز انسداد اكثر راه كارهای پیش بینی شده خودی، نیروهای این قرارگاه با روشن شدن هوا به موقعیت اولیه خود بازگشتند. در محور قرارگاه فتح؛ ماموریت این قرارگاه در آغاز عملیات، تنها اعزام گروه های «آرپی جی زن» برای شكار این تانك ها محدود گردید. بر همین اساس گروه های مورد نظر اعزام شدند، لیكن تنها موفق گردیدند حدود 20 تانك و نفربر دشمن را منهدم كنند.

مرحله دوم عملیات فتح المبین(4/1/1361)ساعت یك بامداد چهار شنبه چهارم فروردین، مرحله دوم عملیات فتح با كلمه رمزیازهرا(س) آغاز شد و نیروهای ایران اسلامی در اولین ساعات شروع عملیات، تلفات سنگینی بر دشمن وارد آوردند و به مواضع او در جبهه های غرب شوش و دزفول دست یافتند. در این مرحله از عملیات تنگه رقابیه و ارتفاعات میشداغ پاكسازی شد.

در این مرحله، ماموریت اصلی به عهده قرارگاه فتح بود تا با تصرف تنگه رقابیه و ضمن تهدید عقبه نیروهای عراقی، در منطقه قرارگاه فجر، موجب كاهش فشار دشمن به قرارگاه قدس شود. قرارگاه های نصر و قدس نیز در این مرحله ماموریت داشتند تا با ترسیم خطوط پدافندی خود، در مقابل پاتك های دشمن مقاومت كنند.

هم چنین، قرارگاه فجر همچون مرحله اول ماموریت داشت تا به منظور جلب توجه دشمن به انجام عملیات ایذایی بپردازد و ذهن فرماندهان عراقی را از محور اصلی عملیات منحرف نماید.

قرارگاه فتح از دو محور عملیات خود را آغاز كرد. یك تیپ پیاده به همراه یك گردان زرهی با هدف تصرف ارتفاعات رقابیه، از حاشیه تنگه رقابیه و آب گرفتگی وارد عمل شدند و دو تیپ نیز محور اصلی حركت خود را تنگه دلیجان – به منظور دور زدن دشمن – قرار دادند و در نتیجه موفق شدند تنگه رقابیه، ارتفاعات رقابیه و میشداغ به همراه تعداد زیادی تجهیزات سنگین دشمن را به تصرف درآورند . به دنبال آن، نیروهای عراقی از فشار خود در محور عین خوش كاسته و پاتك های سنگین را متوجه منطقه رقابیه كردند و به رغم این كه خطوط پدافندی نیروهای خودی در داخل تنگه تا آستانه سقوط پیش رفت، لیكن مقاومت نیروهای خودی به حفظ و تامین اهداف این مرحله منجر شد.

مرحله سوم عملیات فتح المبین (7/1/1361)در سومین مرحله عملیات، مهم ترین مواضع حیاتی دشمن در غرب شوش و دزفول فتح شد. این مرحله از عملیات مقارن ساعت 22 و 30 دقیقه شب شنبه 7 فروردین با نام فتح المبین و با كلمه رمزیازهرا در شمال غربی شوش آغاز شد.

فرماندهان سپاه و ارتش پس از كسب نتایج موفقیت آمیز در مرحله دوم عملیات، به این نتیجه رسیدند كه نیروهای دشمن به دلیل از هم پاشیدگی سازمان و گسستگی در سیستم فرماندهی خود، احتمالا از منطقه عملیاتی فرار خواهند كرد. لذا تصمیم گرفته شد هر چه سریع تر با انجام عملیات دیگری، قوای دشمن منهدم و خطوط پدافندی قوای خودی تصحیح و تقویت شود. بر همین اساس، پس از طراحی مانور این مرحله از عملیات، نیروهای خودی در بامداد روز هفتم حمله خود را آغاز كردند و همان گونه كه پیش بینی می شود، دشمن برای مصون ماندن از انهدام و اسارت نیروهایش، بسیاری از مواضع خود را به ناچار ترك كرده و به منتهی الیه خطوط پدافندی خود در منطقه، (چنانه، دوسلك و غرب ارتفاعات تینه) عقب نشینی نمود.

مرحله چهارم عملیات  فتح المبین  (8/1/1361)در چهارمین مرحله عملیات كه سحرگاه روز یكشنبه 8 فروردین با نام فتح و كلمه رمزیازهرا آغاز شد.

قرارگاه نصر به پاكسازی منطقه متصرفه در شرقارتفاعات تینهپرداخته و پس از آن به كمك قرارگاه قدس شتافت. قرارگاه قدس كه در روز گذشته ارتفاعات 202 تنگه ابوغریب را به تصرف درآورده بود، می كوشید از فرار نیروهای در حال عقب نشینی عراق جلوگیری نماید. قرارگاه فجر نیز مسئولیت پاكسازی منطقه متصرفه خود را بر عهده داشت.

هم چنین نیروهای قرارگاه فتح ضمن عبوراز تنگه دلیجان به سمت برغازه و دوسلك موفق شدند این دو منطقه را به تصرف در آورده و با نیروهای قرارگاه نصر الحاق نمایند و سپس به سمت مرزهای بین المللی پیشروی كنند.

در مجموعه، طی این مرحله از عملیات ، ارتفاعات تینه، دوسلك و برغازه به تصرف كامل درآمدند و دشمن به غرب رودخانه دویرج و تپه 182 عقب رانده شد.

لازم به ذكر است كه نیروهای خودی در تلاش اصلی خود در این مرحله كه دستیابی به  عقبه های دشمن و ممانعت از فرار نیروهای آنان بود موفق نبودند و دشمن توانست بسیاری از نیروها و تجهیزات خود را از منطقه عملیات خارج نماید.

نتایج-   آزادسازی 2500 كیلومتر مربع از خاك جمهوری اسلامی؛ شامل دهها بخش و روستا، سایت 4 و 5 رادار، جاده مهم دزفول – دهلران و ... .

- نزدیك شدن نیروهای خودی به مرز در منطقه غرب شوش و دزفول.

-خارج شدن شهرهای دزفول، اندیمشك و شوش و مراكز مهمی همچون پایگاه هوایی دزفول از تیررس توپخانه دشمن، و دستیابی به چاه های نفت ابوقریب در ارتفاعات تینه.

- انهدام بیش از 4 لشكر، 361 تانك و نفربر، 18 هواپیما، 300 خودرو، 50 توپ و 30 دستگاه مهندسی ارتش عراق.

-  به غنیمت گرفته شدن 320 تانك و نفربر، 500 خودرو، 165 توپ، 50 دستگاه مهندسی و مقادیر زیادی سلاح و تجهیزات انفرادی.

- به اسارت در آمدن بیش از 15 هزار تن از نیروهای دشمن.

- كشته و مجروح شدن حدود 25 هزار تن از نیروهای دشمن.

 

منبع : سایت تبیان

شوش

شهر شوش با ۵/۶ کیلومتر مربع مساحت در ۲۴ کیلومتری

جنوب غربی دزفول و۱۱۵ کیلومتری شمال غربی اهواز بین ۳۲ درجه و۲ دقیقه عرض شمالی و۴۷ درجه و۱ دقیقه طول شرقی نسبت به نصف النهار گرینویچ قرار دارد. بلندی شهر شوش از سطح دریا ۸۷ متر وفاصله هوایی تا تهران ۴۷۹ کیلومتر است. فاصله زمینی شوش تا تهران ۷۶۶ کیلومتر، تا اهواز ۱۱۵ کیلومتر، تا دزفول ۲۴ وتا اندیمشک ۳۸ کیلومتر است. حدود ۱۳۲۹ هـ.ش به بخش تبدیل شد، شهر باستانی شوش از مراکز تمدن قدیم، از معروفترین شهرهای دنیا، پایتخت چند هزار ساله مملکت عیلام وهمچنین پایتخت زمستانی امپراطوری هخامنشی بوده‌است.حمزه اصفهانی شوش را چنین توصیف نموده : شوش به معنی شهر زیبا، باصفا، خوب ولطیف. در تورات ودر قاموس موسی درباره شوش آمده‌است : شوشن یا شوشان درعبری زنبق بوده، در یونان سوسنای می‌گفتند ونامهای دیگرش «سوسا» «سوس» بوده، قسمت بزرگی از ولایت شوش و عیلام را هم «سوسیانا» یا «سوزیانا» می‌گفتند. شوش یا شوشن نام همه گیاهان تیره سنبل وزنبق ونرگس واسپرغم به شمار می‌رود. شوش در قرون وسطی آباد ومرکزی بزرگ برای خوزستان بوده‌است که در آن روزگار چندین شهر، آبادی وحومه داشته ودر آن شهر قلعه‌ای محکم وقدیمی، بازارهایی با شکوه ومسجدی با ستونهای گرد وجود داشته‌اند. این شهر به داشتن منسوجات ابریشمی خام، ترنج، انارونیشکر معروف بوده‌است. آرامگاه دانیال نبی صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پیامبر خدا در شهر شوش واقع گردیده‌است. شوش در دوره اسلامی نیز مدتها از شهرهای پرجمعیت وپررونق بود، هنگامی که مرکز خوزستان به اهواز منتقل شد شوش کم کم اهمیت خود را از دست داد.در طبقات پایین تر این شهر آثاری بدست آمده که باستان شناسان آنها را مربوط به ۸ هزار سال پیش می‌دانند.

 اقتصاد شهر شوش

حیات اقتصادی شهر شوش با احداث راه اصلی تهران – خرمشهر و راه آهن سراسری آغاز گردید.اهمیت تاریخی آن نیز موجبات توجه و جذب جهانگردان و مشتاقان زیارت بارگاه دانیال نبی علیه السلام را فراهم آورد به نحوی که با افزایش جمعیت این شهر در سال ۱۳۳۵ دارای شهرداری گردید و با احداث سد دز شبکه خطوط انتقال انرژی، سیستم ابیاری مدرن، ایجاد کشت و صنعت‌ها به خصوص هفت تپه و واحدهای صنعتی متعدد منطقه شمال خوزستان به خصوص ناحیه اطراف، شهر شوش شاهد تحول اقتصادی عظیمی است که جایگاه ویژه‌ای در اقتصاد ملی و توسعه کشور بدست آورد.با فراهم شدن زمینه‌های مناسب سرمایه گذاری و توسعه فعالیت‌های جدید اقتصادی در منطقه بخش خدمات ویژه بازرگانی و مبادله کالا از یک سو، خدمات بانکی و اداری از سوی دیگر گسترش یافت به نحوی که بخش عظیمی از نیروی انسانی شاغل در منطقه را به خود جذب نمود. در شهر شوش نقش بخش خدمات و بازرگانی برجسته تر از سایر بخش‌ها است.

 کشاورزی

وجود اراضی مستعد کشاورزی، رودخانه‌های پرآب دائمی، سفره‌های آب‌های زیرزمینی سطح نسبتاًوسیع جنگل در حواشی رودخانه، سواحل و آب بندهای متعدد، مراتع و مراکز کشت و صنعت در شهرستان شوش سبب شده‌اند مه فعالیت کشاورزی (زراعت، دامداری و صید ماهی) مهمترین فعالیت اقتصادی منطقه به شمار آید و بالاترین جمعیت فعال را به خود جذب نماید و در این میان بخش زراعت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است به طوری که ۸۵ درصد شاغلین بخش کشاورزی را به خود مشغول کرده‌است.در بررسی وضعیت دما و بارش شهرستان شوش مشخص شده که این منطقه حداقل در ۶ ماه از سال با کمبود بارش مواجه‌است و از آنجایی که سالانه سطح وسیعی از اراضی به زیر کشت زراعت‌هایی چون گندم، نیشکر، ذرت، برنج، چغندرقند و... می‌رود بهره برداری و توزیع آب‌های سطحی منطقه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.به طور کلی شیوه‌های آبیاری زمین‌های زراعی شهرستان به شرح زیر است: الف) اراضی زیر شبکه مدرن آبیاری دز: سطح بسیار وسیعی از اراضی شهرستان شوش زیر پوشش این سیستم ابیاری می‌باشد که از کانال‌های مدرن درجه ۱ و ۲ تشکیل شده‌است. کل زمین‌های زیر پوشش این شبکه ۳۸۹۹۴ هکتار می‌باشد که بالاترین رقم مربوط به دهستان حسین آباد است که رقم ۱۲۸۵۵ هکتار را به خود اختصاص داده‌است. ب) اراضی زیر ایستگاه پمپاژ چاه‌ها: بسیاری از اراضی غرب شهرستان شوش که در غرب رودخانه کرخه قرار دارند به وسیله چاه‌های عمیق و نیمه عمیق آبیاری می‌شوند و انتظار می‌رود با بهره برداری از سد عظیم کرخه و اجرای سیستم کانال کشی آن باعث رشد و توسعه کشاورزی و اقتصادی منطقه گردد.

علی ابن مهزیار اهوازی

 

در شمال شهر اهواز نزدیک رودخانۀ کارون، بقعه ای به چشم می خورد که صاحب این بقعه علی فرزند مهزیار معروف به اهوازی، فقیهی صاحب نام و دانشمندی سترگ و عالمی جلیل القدر و محدثی صادق است. که در سنۀ 200 هجری قمری می زیسته است.
ایشان دارای تألیفات باارزشی است که همگی سرمایه های فقهی و دینی عالم تشیع می باشند و به عنوان منابع احکام و احادیث از آنها استفاده می شود.
این عالم بزرگوار پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) راه حجاز می پیماید و برای دیدن امام زمانش طریق راه می کند که بعد از 20 سفر به مکۀ مکرمه به دیدار مهدی فاطمه(عج) نائل می گردد.
و خوشا به سعادت تو، ای پسر مهزیار که در زمان حیاتت با حب امام زمانت عاشقی کردی و در زمان مماتت ملجأ عاشقان و دلسوختگان آن حضرت گردیدی و در قدمگاه امام رضا(ع) جمکران دیگری را پدید آوردی.



گلایه از هجران هنگام وصال
آن گاه که در مقابلش نشستم. فرمود: « ای ابوالحسن! ما شب و روز منتظر ورود تو بودیم. انتظار داشتیم که زودتر از اینها به ملاقات ما بیایی. چه شد که این قدر دیر نزد ما آمدی.
عرض کردم: ای آقا! من تا کنون کسی که مرا به سوی شما راهنمایی کند نیافته بودم و الان که راهنما فرستادید به خدمت شما رسیدم.
حضرت در جوابم فرمود: نه چنین نیست. مشکل شما نبودن راهنما نیست. آن گاه که گویی نمی خواست عرق شرم را بر پیشانیم ببیند در حالی که به زمین نگاه می کرد و انگشت خود را بر زمین قرار داده بود. فرمود: شما سرگرم دنیا و افزودن مال خود شدید و بر بینوایان مؤمن سخت گرفتید و آنها را سرگردان ساختید و رابطۀ خود را بر خویشاوندانتان بریدید و عذر و بهانه ای برای شما وجود ندارد.
عرض کردم: توبه، توبه، عذر می خواهم. مرا ببخشید و خطاهایم را نادیده بگیرید. آنگاه فرمود: ای پسر مهزیار! اگر نبود استغفار برخی از شماها. برای برخی دیگر، همۀ اهل زمین نابود می شدند. به جز عده ای انگشت شمار از شیعیان که سخنان آنها مانند کردارشان است و ظاهر و باطن آنها یکی است.

علاقۀ امام به شیعیان
آنگاه فرمود: ای ابوالحسن خوش آمدی. روز گار پیش تر از این زمان ملاقات تو را به من وعده می داد و با این تأخیر دیدار صورت تو را در آیینۀ خیالم ترسیم می نمود. اکنون خدایی را که پروردگار من است به خاطر اینکه این ملاقات را میسر نمود حمد می کنم.
عرض کردم: پدر و مادرم فدای شما باد. من از وقتی که خدای تعالی امام حسن عسکری(ع) را به دارالبقاء برد همیشه شهر به شهر در طلب شما بودم و مدتی طولانی در جستجوی شما به سر می بردم تا اینکه خداوند بر من منت نهاد و مرا به سوی شما رهنمود شد.
من باید در مقابل این نعمت شکر گذار باشم که این توفیق را نصیبم کرد و از فضل و احسان شما بهره من شدم.
آید آن روز که در باز کنی، پرده گشایی تا به خاک قدمت جان و سر خویش ببازیم(1)

برای سفر کجا را انتخاب کنیم؟

براي سفر كجا را انتخاب كنيم ؟ به كجا برويم ؟ به زيارت ، به گشت و گذاري در طبيعت ، سفر علمي و ...

و يا مجموعه اي از همه اينها در يك سفر ؟‌

چند سالي است كه مناطق جنگي پذيراي مردمي هستند كه در پي يافتن نياز هاي روحي و معنوي خود راهي اين ديار مي شوند اگر با يكي از اين كاروانها همراه شده باشيد حتما با تمام وجد احساس كرده ايد كه با نزديك شدن به اين سرزمين فضايي وصف ناشدني به وجود مي آيد همه ترجيح مي دهند كه با خود و خدايشان خلوت كنند و اين نياز را خودم احساس كردم اين ديار نيازي به توضيح ندارد و سكوت نيزار ها خود همهمه اي شگرف است. نخلهاي بي سر خود حديثي مفصل دارند سوسنگرد ، هويزه ، طلائيه ، خرمشهر و شلمچه و ... كه راز هاي نهان بسيار دارد كه اين همه را هر گوش ناشنوايي هم به گوش جان خواهد شنيد آري روح شهداء حاضر است سرزمين متبركي است كه همچون كربلا رازهايش را با زائرش نجوا مي كند.

اينجا هرچه هست عشق است ، ايمان است ، زمزمه است ، اينجا تربت پاك شهيدان ، دلهاي عاشقان و باايمان را به سوي نور هدايت مي كند.

ما به سوي سفري حركت مي كنيم كه دلهاي براي آنها مي تپد چرا كه همه آنهايي كه در اين سرزمين آرميدند به نام و ياد سرور و سالارشان حسين (ع) قدم نهاده اند و چون نام آن بزرگوار در وجودشان است هر چه پيش آيد خوش است ما از جايي حركت كرديم كه به سوي كربلاي دارد از ايلام ، مهران ، دهلران و ... به سوي كربلاي وسيع ايران ، شلمچه ، هويزه ، طلائيه و...

كساني كه به اردوي جنوب عازم مي شدند كه اسمشان در قرعه آمده باشد اما من نه از قرعه خبر داشتم و نه از رفتن به اردوي جنوب. تا اينكه يكي از دوستان را به طور اتفاقي ديدم و گفت كه اردوي جنوب نمي روي من خيلي خوشحال شدم گفتم چه طوري ؟ كفت با وجوديكه اسم شما در قرعه نيست ولي مي تواني بروي من خيلي خوشحال شدم و شور و شوقي در درونم به وجود آمد حتي تالحظه اي كه سوار اتوبوس شديم نمي دانستم به طور حتم اسم نوشته شده يا نه ! اما آرامشي خاص وجودم را فرا گرفته بود و جدا حس مي كردم كه قسمت من اين زيارت مي شود. زيارت كربلا! بعد از ظهر روز بيست و دوم بهمن به سوي اهواز حركت كرديم ، به سوي حديثهاي ناگفته شلمچه، به سوي شهداي گمنام طلائيه ، به سوي خود ، به سوي خدا و به سوي زمين « طوي »

حوالي نيمه شب به اهواز رسيديم به جايي رفتيم كه دور تا دور آن عكس شهيدان بودند ، عكس آنهايي كه ما را قابل دانسته و ميزبان ما شدند توفيق عظيمي بود.

صبح روز بعد به سوي اروند كنار راه افتاديم جايي كه هنوز شهيدان ما در آن هستند جايي كه نسيم آن بوي عطر شهيدان در اطراف مي پيچاند. جايي كه آن طرفش عراق است اما در واقع با خيانت بني صدر ما اين سرزمين را از دست داديم با وجود فاو صداي زجر و شكنجه رزمندگان اسلام به گوش مي آيد و لعنتمان را روز به روز بيشتر به صدام و صداميان مي كند.

بعد از ظهر به سوي شلمچه حركت كرديم در آن نزديكي نوشته بود « اين سرزمين مقدس است با وضو وارد شويد» به آنجا  كه رسيديم باورم شد كه اينجا شلمچه است غروب شلمه به نوك ميله هاي معبر و قله هاي انفجاري و سيم خاردار منعكس مي شد. سرخي خون شهيدان را نشان مي داد و مظلوميت مدافعان اسلام رامتبلور مي كرد.

خداوندا! عجب سفري است تصور من تنها ديدن و تفريح بود اما وجودم منقلب شد وقتي فكر مي كردم به اين نتيجه رسيدم كه بين من و ما و باور ما چقدر فاصله است و...

براي آنها كه با خلوص وارد اين سرزمين مي شوند شلمچه سر به دامانش مي گذارد. و قصه هاي ناگفته اش را زار زار مي گرايد. از فضلها مي گويد از سجده ها ، از عسق ، از عطش  و از كربلا براي آنها مي خواند غزل سبكبالاني كه زماني ، در اين خاك ، عاشورا را به صفحه تكرار كشاندند. بر تارك پيشاني تاريخ درخشيدند و از اين جا بهشت را به نظاره نشستند. شلمچه در آئينه نگاه آنها تصوير روزهايي را مرور مي كند كه عطر عشق و سجاده همه لحظه ها را پر مي كرد روزهايي كه همه سربازان مهدي (عج) را اسطوره هاي ملي و قهرمانان ملي و قهرمانان عشق ناميدند. نه خشونت طلبان بي منطق!!

باز هم بگو ... باز هم از حديثهاي ناگفته ات با ما بگو كه گوشهايمان از فريادهاي تكراري غوغا گراني كه دردشان بي دردي است خسته است تشنه نجواهاي شيرين توييم... اي خاك سراسر نور و حضور!

اي همه آنان كه دل چاك چاك علي را ديدند و اسب سركش هواي نفستان رام نشد چشم بگشاييد كه اين جا نخلها و سنگرها و بدنهاي پاره پاره ناله سر مي دهند!

دلم مي خواست تامنتهي زندگيم در اين سفر باشم اما...

صبح روز بعد در حاليكه زود از خواب بيدار شده رأس ساعت 45:7 در اتوبوسها بوديم يكي از كساني كه اعتقاد خاصي به شهداء‌ و اين سرزمين ها داشت برايمان صحبت كرد در همه كلاسش همين بود كه قدر خودتان را بدانيد و نهايت استفاده را بكنيد چرا كه به بقيع ايران مي رويد، ميرويد با شهداء پيمان ببنديد و به راستي شهيدان زنده اند و اعمال شما را ناظر هستند اما اين حرفها مگر درد وي را دوا مي كند تا كسي خودش اينها را نبيند احساس نكند باورش نمي شود.فردي كه مسلط به راههاي مناطق جنگي بود به عنوان راهنما اين مسير ها را توضيح مي داد و به سؤالات بچه ها پاسخ مي گفت.

دلم مي خواهد زودتر به طلائيه برسم به جايي كه سرزمين خدا خواهد بود چه بگويم ! اي كاش كلمات در قالب حرف مي گنجيد و قلم ، قلب را ياري مي كرد تمام دنيا در طلئيه خلاصه شده است و تمام حرفهاي دنيا در گلوي نيزار ها ماسيده است حس مي كردم تنها نخلهاي بي سر هستند كه خدا را مي شناسند وتنها زمزمه هاي عشاق كه از ميان نخلها با نامه هاي علي (ع) هم آوا شدند و همراه با رسول الله (ص) به معراج رفتند.

اي كاش در آن لحظات ديدار، زمان مي ايستاد. اي كاش نگاهم خشك مي ماند تا گوشه اي از اين سرزمين پرآشوب در نگاهم خشك مي شد. اي كاش وجودم قتدر به درك طلائيه بود اي كاش زبانم قدرت توصيف داشت چگونه توصيف كنم پاهاي برهنه را كه بي ريا به جلو مي رفت و چه بگويم از دلهايي كه همچنان ايستاده است و گاه رنجور و گاه شادمان است ؟

من در ذهن ايرانشناسي بيشتر تداعي مي شد اما در انتها پنداشتم كه هدف عشق شناسي است و من هرگز عشق را نشناختم اما هدف را باور كردم و قداست اين سرزمين را وشنيده ها را ديدم بعدازظهر به سوي هويزه و سوسنگرد حركت كرديم به سر مزار مطهر شهداي هويزه رفتيم ، رفتيم تاببينيم كساني كه چون ما دانشجو بودند چه كار كردند  درس را كنار گذاشتند و راه حسين را ادامه دادند وقتي از كنار عكس شهداء‌ رد مي شديم از خودم خجالت مي كشيدم كه بعد از شهداءما چه كرديم هر كدام از بچه ها اسم رشته تحصيلي شان را مي آوردند و آهي مي كشيدند در نظرم آمد آنها رفتند همه چيز را برايمان مهيا كردند حال وظيفه ما حفظ اين خون است با درس ، با آن آرمانهاي واقعي و...

شهيد علم الهدي نامش براي ما ياد آور حماسه و خون است ، يادش ياد آور اللّه اكبر جهاديان است اميدوارم راهش ادامه يابد.

بعد از خوردن ناهار در هويزه ، شهيد سوسنگرد را مشاهده كرديم هر مسيري كه حركت مي كرديم جاي يك لشكر ، يك گردان و... بوده است بايد حرمت اين مسير را نگاه داشت با ذكرصلوات.

...... به سوي شهر اهواز حركت كرديم عجب روزي بود. آن روز نسيم بهاري بوي عشق مي داد بوي شهادت لاله هاي خونين نينوا در آنجا بودند و تراب شفق گونه در اين سرزمين پاك ميزبان قدمهاي ما بودند آن روز وسعت خاطره ها در امتداد ذهنها ياد آور خون بود و قلب زمين ، تپش توپ ، نارنجك ، آر پي جي ، داشت و ترنم دعاي كميل و توسل در زوزه تركشها شنيده مي شد آن روز ، روز خدا بود اشك در چشمان افلاكيان هنگام نظارة پيوند عاشقانه زمينيان حلقه زده بودند و خورشيد در تابش آفتاب گونه لاله هاي خونين شرم حضور داشت.

شب كه به خوابگاه بر گشتيم فيلمي كه از توصيف مناطق جنگ ، تشييع شهداء ، گروه تفحص داشتند آن قدر اين صحنه ها جالب بودند كه همه مات مانده بودند لبخند شهيد و به راستي شهيدان زنده اند.

بعد ار اين كه چند تايي از بچه ها خوابيدند آن آقا فيلم را گذاشت و خودش به قسمت پايين رفت و گفت اگر مي خواهيد در اين بابها صحبت كنيم به پايين تشريف بياوريد من در خدمت شما هستم.

خلاصه صبح روز بعد سفري به سد دز داشتيم بازديد جالبي بود و از شهداي آنجا هم يادي كرديم بعد از گشت و گذاري ار آن مناطق راه سفر را پيش گرفتيم بعد از خوردن ناهار عازم دو كوهه شديم همان سرزميني كه مي گويند قطعه اي از كربلاست و من نمي دانم چرا اين نام را بر او گذاشته اند و بر روزگاران دور چه بر سر اين سرزمين آمده است تنها نامش را شنيده بودم اما حال مي بينم زيارت عاشورا را در كربلا برگزار كرديم شب جمعه شبي كه ملائك فرود مي آيند صبح روز جمعه دعاي ندبه را برگزار كردند بچه ها با شور خاصي در مراسم شركت كردند و فرج آقا را خواستار شديم.

بعد از خوردن صبحانه يك نمايشگاه برگزار شده بود كه بسيار جالب بود صداي نوار كه گذاشته بودند دو كوهه را در بر گرفته بود. و وجود انسان را مي لرزاند. پوتين ها ، عكس ها و ...

از همة سرزمينهاي مقدس بچه ها خاك بر مي داشتند تعدادي از آنها كه خاك زيادي از شلمچه با شور و شوق بر مي داشتند كه در همين هنگام يكي از سربازها گفت اگر قرار باشد هر كارواني چنين كند خاكي براي ما باقي نمي ماند.                                                         

با وجود اين همه سرزمين پاك قلب زنگار و نگار گرفته مان جلا پيدا مي كرد اما هر وصالي ، وداعي دارد و لحظة وداع هم رسيده بود.

بگذاريد از حال و هوايي كه در آنجا بود بگويم از حال خداشناسان ، از حال آنان كه وجودشان براي آقا « نايب بقيه اللّه » مي تپد.

خدايا اگر اينان در زمان علي (ع) بودند كسي جرأت نمي كرد دستهاي مولايمان را ببندد وپيش چشمش سيلي به صورت زهرايش بزنند.

اگر اينان در زمان حسين (ع) بودند چه كسي توان آن را داشت كه لب تشنه عزيز زهرا را سر ببرد و پيكرش را به زير سم اسبان له نمايد و سر اطهرش را به نيزه بزند.

بعد از ظهر جمعه به سوي ايلام حركت كرديم نماز ظهر را در نز ديكيهاي دهلران برگزار كرديم به مهران كه رسيديم به زيارت امامزاده سيد حسن رفتيم و بعد از آن ناهار را در همان جا خورديم به سوي صالح آباد به راه افتاديم بعد از زيارت و خواندن نماز به سوي مزار شهداي ايلام رفتيم جمعه شب در مزار شهدا مديحه سرايي همه با هم زيبايي خاصي داشتند و ياد حسين را در وجودم حس مي كردم.

از اين به بعد وظيفة ما سنگين مي شود. شهداي شلمچه، طلائيه ، هويزه و ... جلوي راه ما را مي گيرند از ما مي خواهند اما مبادا به آن روزي كه در نبردي نو ، قلمهايمان حرمت خونهاي شلمچه را بشكند و مبادا حرمت مولاي شلمچه را بشكند مبادا روزي شلمچه به صحيفة تاريخهاي غبار گرفته سپرده شود.

 

                               اميدوارم راه شهداء همواره پاينده باشد

                                                     باتشكر   

                 

   زهره سيفي ـ‌ رشتة مهندسي ماشينهاي كشاورزي

 منبع :سایت راهیان نور

عملیات ظفر 5

 

خروج نيروهاي خودي از هويزة محاصره شده : نوميدي پاسداران مستقر در هويزه از رسيدن نيروهاي كمكي و تغيير اوضاع و اقدام به ترك شهر پس از تله گذاري براي دشمن در ساعت 23 روز 22 دي .

 گزارش دو تن از نيروهاي مقاومت هويزه از آخرين ساعات اقامت در اين شهر .

پيشروي گام به گام و محتاطانه عراق در هراس از مقاومت مردمي در هويزه .

 آتش شديد توپخانه و كاتيوشا روي شهر براي ترغيب بقاياي نيروهاي مقاومت به خروج از شهر در روز 22 دي ، استقرار يك گردان تانك و يك گردان پياده دشمن در 1500 متري شرق هويزه و نيز قطع كامل جاده هويزه ـ سوسنگرد در 23 دي .

گزارش واحد تحقيقات سپاه دشت آزادگان در ساعت 30/12 روز 25 دي : نيروهاي زرهي دشمن ، هويزه را كاملاً تحت پوشش خود قرار دادهاند .

 دشمن از بستان تا خونينشهر نيز جدي است . امّا امروز نيز دشمن وارد هويزه نشد .

27 دي ماه 59 : آخرين گامهاي ارتش اشغالگر : ورود دشمن به هويزه و غارت منازل پس از 5 شبانه روز محاصرة شهر خالي .

22/10/62

هشدار نخست وزير به دولت انگلستان براي تحويل سلاح‌هاي شيميايي به عراق.

22/10/66

خروج سه فروند از ناوهاي جنگي ايتاليا از خليج فارس.

آغاز عملیات ظفر 5 : درچنین روزی در  سال1366هجری شمسی ، عملیات ظفر 5 به همت رزمندگان نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  ازقرارگاه رمضان با رمز یا زهرا آغازشد. حوزه عملکرد این عملیات استانهای کرکوک، دهوک و دیاله  عراق بود .

 

غزه در آتش و خون

تصاوير غم انگيز حملات رژيم صهيونيستي به غزه

  • حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= 
  • حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style=
  • حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style= 
  • حملات رژيم صهيونيستي به <span style= حملات رژيم صهيونيستي به <span style=

 

 

دانلود مداحی

12 قطعه مداحی حاج محمود کریمی محرم 86 - تصویری

خدا رو شکر محرمت دیدم دوباره آقاجون             شال ماتمت آبرو به من داد

زمین پر شرر است زمان نوحه گر است               تو دل بارون زیارت نامه می خونه دل مجنون

شب و ستاره دل و شراره                              آروم آروم اشکام می ریزه الهی زینب فداشه

من نایب بر حق مجتبایم عمو حسین                  تو سپر زخمی خیمه گاهی عمو حسین

تو خیمه ها یکی بی تابه بی تابه                      باز دلای عاشقای حسینی بی تابه

حاصل عمرم علی اکبرم عصای دستم علی اکبرم  زده به دریا میر سپاه میون دشت شیر سپاه

19 قطعه مداحی حاج مهدی اکبری محرم 86 - تصویری

اربابم حسین کربلات بهشت برده زیر دین            اهل عشیره غمم دیوونه محرمم

تنم می لرزه نمی بینه چشام                          تو آسمونا از حسینیه خدا چاووش می خونند

خشکی زده لبای من جون نداره صدای من          من ماه آل هاشمم عرش خدا را قائمم

دلخون توام افسون توام لیلای منی مجنون توام     عباس عباس یا ابوفاضل مدد

چی میشه یه بار بیای غلام سیاتو ببینی            می زنی پا به زمین یا به دل خسته من

دلم گشته ز غم بی تاب و طاقت                      حسینیه دل عاشق دوباره شد سیه پوش

یه جوونه مهربونه بی نظیر تو زمونه                    غریبی درد بی درمونه عزیز از دست داده حیرونه

اباالفضل یل دلاور من امیر لشکر من                   میر حرم اهل سخا مشکل گشا عباس

یا حسین بن علی جونم فدات                          دل شیدا می خونه با من نغمه های ماتم

برادر ای اسوه مردی برای من مرهم دردی

6 قطعه مداحی حمید علیمی محرم 86 - تصویری

شبیه پیمبر خداحافظ خدافظ آیینه حیدر               شدم هوایی زمین شش گوشه

آخر حسین ماتم تو می کشد مرا                      دلخون توام افسون توام لیلای منی مجنون توام

اگه قراره توی کربلا نمی رم کجا بمیرم                به حلقه های ضریحت دلم گره خورده

حاج مهدی مختاری گلچین سینه زنی محرم 1386 - تصویری

حسین یار منه خریدار منه                               یادش بخیر کرب و بلا کرب و بلا کرب و بلا

گفتم کجا گفتا بخون گفتا که کی گفتا کنون         مستم مستم مجنون هستم

دل عاشق یه لخته خونه                                حسین جان ای همه ثمرم مرو ز برم

پای عشقت ای امیر کربلایی                           تو تاریکی قلبم عشق تو چراغ راهه

سرو خرامان من علی لاله بستان من علی

سید مجید بنی فاطمه گلچین سینه زنی محرم 1386 - تصویری

اذن الله یا اباعبدالله                                       کرب و بلا ای کاش من مسافرت بودم

سایه تو رو سر من می باره هر شب                  تشنه تر از خورشید خسته تر از فریاد

چرا برادر روی خاک اومد محمل ما                      چشای خیس یه مادری که شبیه ابر بارونه

بعد از تو ای گل بی سرم

25 قطعه مداحی حسین سیب سرخی محرم 86 - صوتی

رسیده وقت سوگ و ماتم                               من مسلمم سفیر شهنشاه عالمین

از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است      قلبم خدا کرده از کودکی حسینیه

بشیر سبط احمد ابن العقیلم                           رو دل کتیبه می زنم نقش حسین می کنم

رسیده شاهنشاه عالم                                  کاروان حسین راهی کرب و بلا

یک کاروان رسیده که محمل به محملش             شیر سرخ عربستان وزیر شه خوبان

رو قلبم از صفای تو شده قیامت                       عزیز شاه عالمینم

ای پدر جان ببین خرابه شد منزلم                     من سه ساله حسینم بانوی محرمم

کرب و بلا دلم برات تنگ بوالله                          چو دیده زینب با غم و آه

دختر فاطمه یا زینب ثانی حیدر                         داداشم زینب تو غم تو چشاش فراوونه

دل من یه دلبر داره فقط حسینه                       مزنیدم مبریدم که دست از حسین من نمی کشم

مجنونم و می خندم و می گریم و گویم               منم یتیم مجتبایم

عبدالله آمد از حرم به میدان                            مه جون وقتشه که منم بشم یه قربونی

نغمه شب و روزم کرب و بلا عشقه

17 قطعه مداحی سید مهدی میرداماد محرم 86 - صوتی

همه رفتند و دیگه نمیان                                 قاصدک خسته تو در دل طوفان نشست

دم آخر با دل مضطر با صبا گویم درد دل ها را        گو غیر کشد زارم من یار پسندیدم

داره اینجا بوی گل یاس                                  در دل دشت بلا ذکر ما ناله شود

رسید از ره کاروان آخر شد به پا محشر              هلال محرم دمیده از چشا خون چکیده

باباجون بین این خرابه                                    در دل این شام سیاه آمدی ای ماه من

بر دامنم نشستی آرام و بی نشانه                   دست از طلب ندارم تا کام من برآید

به یاد قتلگاهت تو روضه آتیش می گیرم              درد و غم هاتو به جون می خرم

شاخه به شاخه نذر تو باغ شکوفای من              مونده خدا رو دستم دست گلای زینب

حسین من حسین من درد من دوا نما

 

برای مشاهده بقیه نوحه ها بر روی ادامه مطلب کلیک کنید

ادامه نوشته

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
میبرد در کربلا هفتاد و دو رنج عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش روراه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بسکه محملها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی‌داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا بجائی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی‌حرمتیها کی روا دارد حسین
سروران،‌پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به تاج زین نهاده راه‌پیمای عراق
می‌نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی‌وفا دارد حسین
دشمنانش بی‌امان و دوستانش بی‌وفا
با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می‌کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می‌بندد به روی اهل بیت
داروی بین با چه قومی بی‌حیا دارد حسین
بعد از اینش صحنه‌ها و پرده‌ها اشکست و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه‌ئی
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شعر گوید گوش کردم تا چه حد خواهد از خدا
جای نفرین هم بلب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی‌ریا دارد حسین

آیا کسی از از رقص مرگ چیزی می داند؟

شهید

خدایا کجا بودیم؟ چه بر ما می گذشت؟ آیا کسی از مظلومیت فرزندان روح خدا چیزی می داند؟ یا هنوز همه در فکر آبگرمکن و زیلو و بخاری هستند؟ آیا کسی از رقص مرگ چیزی می داند؟

از سری مجموعه بخوان و حدس بزن

راستش را بخواهی چیزی برای نوشتن ندارم. بنابراین مجبورم گاهی از پرندگان روی آسمان برایت بنویسم و گاهی از ماهیهای ته رودخانه.  نامه ی قبلی را که نوشتم (بعد از پیدا شدن استخوان های محمود رضا دشتی) سخت پریشان بودم، و دلم می خواست یک بنده ی خدایی یک سیلی محکم توی گوشم می زد، تا لااقل بهانه ای برای گریستن پیدا می کردم اما خوب چه کنیم که خیلی از بغض ها در گلو خفه می شود. هنوز اشک در چشممان نخشکیده یک اتفاق دیگر می افتد و اینجا مجالی برای اندیشیدن و تفکر بر حادثه ها و لحظه ها و صحنه ها کمتر حاصل می شود. تا می آیی سرت را بخارانی، روزها از پی هم و هفته در پی او و پشت سرش ماهها، مثل واگن های قطار، پشت هم از جلوی تو می گذرد که توی هر کدام از این واگن ها،  انباری از خاطره ها نهفته است و بعد که همه چیز از شور و هیجان افتاد و در گوشه ای مثل این اتاق که من در آن نشسته ام آرامشی حاصل شد، تازه می فهمی که ای بابا کجا بوده ای و حالا کجا آمده ای؟

آن روز توی کوچه ها دنبال یک فرعون می گشتی که مجروح تیر خورده ای را با آن به مسجد جامع برسانی. دیروز تو کوچه های پشت گل فروشی، جنازه سامی و محمود به حالت سجده بر زمین بود و امروز تصویر آنها به دیوار نمازخانه. آن روزها فریاد بر سینه ی آسمان، خط سرخ می کشید که آی به داد ما برسید، بچه ها دارند قتل عام می شوند و کسی پاسخگو نبود به جز خدا. خدایا کجا بودیم؟ چه بر ما می گذشت؟ آیا کسی از مظلومیت فرزندان روح خدا چیزی می داند؟ یا هنوز همه در فکر آبگرمکن و زیلو و بخاری هستند؟ آیا کسی از رقص مرگ چیزی می داند؟ آیا کسی می داند که توی کوچه های شهر، خون این حماسه آفرینان در میان دود و خاکستری انفجار خمپاره ای خصم، چه سان بر زمین می ریخت؟ یا هنوز همه در فکر این هستند که ای کاش مرزها باز می شد و ما هم سری به دوستان خارج از کشور می زدیم؟ و در زیر سرخی نور هستند؟ یا هنوز همه در فکر این هستند که ای کاش مرزها باز می شد و ما هم سری به دوستان خارج از کشور می زدیم؟ و در زیرسرخی نور چراغ ها و در میان دود سیگارها، جامی شراب سرخ می نوشیدیم و اگر حالی باشد به رقص و پایکوبی... این دو کجا؟ آن دو کجا؟ این سرخی کجا؟ آن سرخی کجا؟...

... مرا بگو خوشحال هستم از این آرامشی که حاصل شده و می توانم دمی به گذشته ها فکر کنم، غافل از اینکه تازه اول کار است. گفتم چند روزی از جبهه خارج شوم، برای [تقویت] روحیه خوب است. غافل از این که انسان در پشت جبهه زنده به گور است. ما هم سر خر ملاّ را کج کردیم و برگشتیم همین جا که بودیم.

بعد از مرخصی شهریور ماه 1361

آبادان ، هتل  پرشین اتاق 233


                                                                                                   

جمع آوری: الهام رحمانی

منبع : سایت تبیان

پخش زنده از حرم امام حسین (ع)

 

برای ماپخش زنده از حرم حضرت ابوالفضل (ع)و امام حسین(ع)کسپلورر (Internet Explorer) استفاده کنید .

ادامه نوشته

دانلود سرود جمهوری اسلامی(تصویری)

دانلود سرود جمهوری اسلامی(تصویری)

دانلود

اتل متل یه بابا

اتل متل یه بابا 

اتل متل یه بابا

دلیر و زار و بیمار

اتل متل یه مادر

یه مادر فداكار                                         

جانباز

اتل متل بچه‌ها

كه اونارو دوست دارن

آخه غیر اون دوتا

هیچ كسی رو ندارن

مامان بابا رو می‌خواد

بابا عاشق اونه

به غیر بعضی وقتا

بابا چه مهربونه

وقتی كه از درد سر

دست می‌ذاره رو گیجگاش

اون بابای مهربون

فحش می‌ده به بچه‌هاش

همون وقتی كه هرچی

جلوش باشه می‌شكنه

همون وقتی كه هرچی

پیشش باشه می‌زنه

غیر خدا و مادر

هیچ‌كسی رو نداره

جانباز

اون وقتی كه باباجون

موجی می‌شه دوباره

دویدم و دویدم

سر كوچه رسیدم

بند دلم پاره شد

از اون چیزی كه دیدم

بابام میون كوچه

افتاده بود رو زمین

مامان هوار می‌زد

شوهرمو بگیرین

مامان با شیون و داد

می‌زد توی صورتش

قسم می‌داد بابارو

به فاطمه، به جدش

تو رو خدا مرتضی

زشته میون كوچه

بچه داره می‌بینه

تو رو به جون بچه

اقا و جانبازان

بابا رو كردن دوره

بچه‌های محله

بابا یه هو دوید و

 زد تو دیوار با كله

هی تند و تند سرش رو

بابا می‌زد تو دیوار

قسم می‌داد حاجی رو

حاجی گوشی رو بردار

نعره‌های بابا جون

پیچید یه هو تو گوشم

الو الو كربلا

جواب بده به گوشم

مامان دوید و از پشت

گرفت سر بابا رو

بابا با گریه می‌گفت

كشتند بچه‌هارو

بعد مامانو هلش داد

جانباز

خودش خوابید رو زمین

گفت كه مواظب باشین

خمپاره زد، بخوابین

الو الو كربلا

پس نخودا چی شدن؟

كمك می‌خوایم حاجی جون

بچه‌ها قیچی شدن

تو سینه و سرش زد

هی سرشو تكون داد

رو به تماشاچیا

چشماشو بست و جون داد

بعضی تماشا كردن

بعضی فقط خندیدن

اونایی كه از بابام

فقط امروزو دیدن

سوی بابا دویدم

بالا سرش رسیدم

از درد غربت اون

هی به خودم پیچیدم

درد غربت بابا

غنیمت َنبرده

شرافت و خون دل

نشونه‌های مرده

ای اونایی كه امروز

دارین بهش می‌خندین

برای خنده‌هاتون

دردشو می‌پسندین

امروزشو نبینین

بابام یه قهرمونه

یه‌روز به هم می‌رسیم

بازی داره زمونه

موج بابام كلیده

زنده یاد سپهر

قفل در بهشته

درو كنه هر كسی

هر چیزی رو كه كشته

یه روز پشیمون می‌شین

كه دیگه خیلی دیره

گریه‌های مادرم

یقه تونو می‌گیره

بالا رفتیم ماسته

پایین اومدیم دروغه

مرگ و معاد و عقبی

كی میگه كه دروغه؟

شعر از زنده یاد ابوالفضل سپهر

برای دانلود اینجا را کلیک کنید.

 

تنها ترین مرد سالهای جنگ
بابا؟یعنی چی؟!!!
اسکلت اما خندان
مصاحبه با فرزند شهید تند گویان
بابا تو عروسیم نبود!
این خاک ماست...
رازهای وزیر نفت!
ماجرای اسارت شهید تند گویان

 

 

منبع: سایت تبیان